حرمت نفس
حرمت نفس ازجمله مفاهیمی است که روانشناسان جدید هم به آن توجه کردهاند. البته منشأ آن در دیدگاههای فیلسوفان و اندیشمندان گذشته وجود داشته است كه براي انسان هيچ حكم ارزشی مهمتر از داوري و قضاوت وي در مورد خودش نيست. امروزه حرمت خود يكي از موضوعهاي مهم جنبههاي فردي، اجتماعي و روانشناختي به شمار میرود.[3] احترام به خود، آثار عمیقی بر بهداشت روانی، سلامت جسمی و رفتار اجتماعی انسانها دارد، جای تعجب نخواهد بود که این بحث، توجه روانشناسان شخصیت، رشد بالینی و نیز روانشناسان اجتماعی را به خود جلب کرده است.[4]
«تحقیقات نشان میدهد که «حرمت خود» برای سلامت روانی و حتی جسمانی انسان سودمند است و نازل بودن سطح آن پیامدهای منفی بسیاری دارد.[5]»
«کارل راجرز» که روانشناسی انسانگراست و انسان را ذاتاً دارای ماهیتی مثبت میداند، نیز نیاز به توجه مثبت را یکی از نیازهای انسان میداند که شامل رفتارهایی مانند صمیمیت، دوست داشتن، احترام، همدلی، پذیرش و… میشود. اگر توجه دیگران به فرد غیر مشروط باشد، فرد تجربیات خود را انکار نمیکند گرچه تجربه منفی باشد.
حرمت نفس در اصطلاح اخلاقی به معنای گرامی داشتن خود و تعظیم شخص است؛ زیرا هر شخصی دارای حرمت و ارزشی است که حفظ آن لازم و مورد تأکید اسلام و هتک آن ناپسند و مذموم است. در نظام اعتقادی و تربیتی اسلام نیز به ارزشمندی انسان و ایجاد تصور مطلوب و ارزشمندی نسبت به دیگران، توجه خاصی شده است. در یک نگاه کلی و اساسی، میتوان نگرش اسلام به انسان را بر اساس عزت و کرامت و شرافت انسانی دانست و از جایگاه والای انسان در مکتب اسلام سخن گفت. امام هادی علیهالسلام میفرمایند:
«كسى كه خويشتن را ناچيز و خوار میيابد و در باطن نسبت به خود احساس پستى و حقارت دارد از شر او ايمنى نداشته باش.[6]»
حضرت علی علیهالسلام بین پستی نفس و پذیرش کارهای پست ارتباط وجود دارد: «نفس پست، از پستیها جدا نمیشود.[7]»
آن نقطهای که برای احیای اخلاق انسانی وسوق دادن انسان به ارزشهای اخلاقی لازم است حفظ کرامت وعزت نفس است. توصیه اسلام در همه برنامههای زندگی اعم از اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، بر حفظ عزت و کرامت شخص بوده است. البته باید توجه داشت که گاهی رفتار دیگران طوری است که این احترام و کرامت نفس مورد خدشه وارد میشود. توصیه به مربیان تربیتی، والدین این است که یکسخن سنجیده میتواند سرنوشت یک انسانی را عوض کند. نقلشده که منشأ پیشرفت ادیسون، مادرش بود. ادیسون در زمان کودکی از مدرسه به خاطر کودنی اخراج شد. مادر بعد از شنیدن این سخن از ادیسون، برخورد منطقی کرده و بدون دستپاچگی به او میگوید تو کودن نیستی و به شخصیت شخصی فرزندش احترام میگذارد. این امر سبب پیشرفت ادیسون شد مخترع برق گشت. به نظر میرسد مادر ادیسون از قابلیت هوش هیجانی برخوردار بود. بهمحض شنیدن سخن ناگوار برخورد منطقی نمود و این عمل از صفات افراد دارای هوش هیجانی بالا است. والدین بهخصوص مادران به این نکته توجه خاص داشته باشند. تکرار کلماتی مانند «تو کودن هستی»«توبه درد نمیخوری»«تو همه وسایلت را خراب میکنی» میتواند آسیبهای جدی به فرزندان وارد کند. شاید بتوان ادعا کرد که منشأ بسیاری از بزهکاریها، عدم توجه به این امر مهم بوده باشد. بهیقین فردی که مورداحترام دیگران قرارمی گیرد به خود اجازه نمیدهد که تن به ذلت و خواری دهد.
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: اگر انسان احساس ارزشمندی نماید گوهر وجودی خود را با هیچچیز، عوض نمیکند.[8] در ادامه حدیث بیانشده است:
کسی که میخواهد محترم و مکرم باشد، باید خود، حرمت خویش را حفظ کرده و با تخلّق به اخلاق الهی و مظهریت در آن بکوشد تا محترم باشد و خداوند و موجودات هستی، او را تکریم نمایند.[9]
واژه حرمت نفس به این مفهوم بهصراحت در قرآن و روایات به کار نرفته است. واژههای مترادف به حرمت خود، بلندهمتی، اعتمادبهنفس، قبول کردن خود و استعدادها و تواناییهای خود در متون دینی به آن تأکید شده است. قبلاً بیان شد افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند با توجه به استعدادها و تواناییهای خود، برای آینده چشماندازی درستی تنظیم و ترسیم میکنند. این افراد با اعتمادی که به خوددارند و ارزشی که برای خود قائل هستند هیچوقت احساس حقارت و ناامیدی نمیکنند.
یکی دیگر از واژههای مترادف یا نزدیک به حرمت خود، کرامت خود است. کرامت به معنای شرافت، بزرگواری، سخاوت و ضد پستی است. واژههای عزتنفس و حرمت خود در بعضی موارد تداخل دارند. گرچه برخی معتقدند این واژهها ازنظر مفهومی یکی نیستند.
البته در متون دینی هر دو واژه عزتنفس و حرمت نفس بهکاررفته و منظور از حرمت نفس در متون دینی شاید همان حرمت نفس روانشناسی باشد، ولی عزتنفس که در آیات و روایات آمده معنایی بسیار دقیقتر و عمیقتر و از حیث ارزش هم نسبت به حرمت خود، بالاتر است که هر کس به آن درجه نمیرسد. «حرمت نفس» احترام به خود «شخصی» و اهمیت دادن به استعدادهای درونی فرد گفته میشود، اما «عزتنفس» حرمت نهادن به خود «انسانی» است که اهمیت آن بهمراتب بیشتر از حرمت نفس است؛ و در روانشناسی از آن کمتر سخن گفتهاند.
ازآنجاکه هدف اصلی دین، کسب مکارم اخلاقی است و این هدف بااحساس عزتنفس بهتر تحقق مییابد، بیشترین تلاش، پرورش این خصیصه در وجود انسان شده است، هرچند از پرداختن به عزتنفس «شخصی» نیز غفلت نشده است.[10]
در دین مبین اسلام به ارزشمند بودن خود «انسان» توجه خاص شده است. نگرش اسلام به انسان بر اساس عزت و کرامت و شرافت انسانی است. در این نگاه انسان جایگاه والایی دارد. خداوند به انسان کرامت و فضیلتی بخشیده که او را از موجودات دیگر متمایز میکند. اینکه او اشرف مخلوقات و خلیفه خدا بر روی زمین است و اسرار آفرینش را که به هیچیک از ملائکه نگفته بود، به او آموخت و انسان را مسجود ملائکه قرارداد و موجودات را به تسخیر او درآورد و همهچیز را برای او آفرید، این امتیازات نشان از ارزشمندی و حرمت نفس انسانی در دیدگاه اسلام دارد.
اسلام در روشهای خاص تربیتی، به روشهای تکریم و محبت و پرهیز از تحقیر و استهزاء و عیبجویی و… سفارش کرده است.
آیتالله مکارم شیرازی در تفسیر آیه 70 سوره اسراء به همین نکته اشارهکرده است. «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ» که اکرام شخص باعث هدایت او خواهد شد.
«ازآنجاکه يكى از طرق تربيت و هدايت، اهمیت دادن شخصيت به افراد است، در این آیه خداوند به بيان شخصيت والاى نوع بشر و مواهب الهى نسبت به او مىپردازد تا با توجه به اين ارزش فوقالعاده بهآسانی گوهر خود را نيالايد و خويش را به بهاى ناچيزى نفروشد.[11]»
دین اسلام، انسان را به تعظیم و تکریم خویش فرامیخواند و اینکه نسبت به خود نگرش مثبت داشته باشد.
«همانا خداوند متعال همهکارهای مؤمن را به خود مؤمن واگذار نموده، جز اینکه به او اجازه نداده است خود را ذلیل کند.[12]»
«آنها چنان بزرگوارند»[13] که «هرگز چيزى با اصرار از مردم درخواست نمیکنند.[14]»
سیره عملی و رفتاری مورد تأیید قرآن بر پایه اصل عزت و اکرام نفس بوده است. در دین مبین اسلام علاوه بر توجه دادن انسان به ارزشهای وجودیاش، او را از آلوده کردن خود به مسائل پست و دون شأن نهی میکند و در این زمینه به انسان توصیه میکند که روح استقلال و اتکا به خود را در خودش زنده نماید و از اتکا به دیگران و ذلت پذیری خودداری نماید. حضرت علی علیهالسلام به فرزندشان امام حسن علیهالسلام چنین توصیهای میفرمایند:
«نفس خويش را عزيز شمار و به هيچ پستى و دنائتى تن مده گرچه عمل پست، تو را به تمنياتت برساند؛ زيرا هیچچیز باشرافت نفس برابرى نمیكند و هرگز بجاى عزت ازدستداده، عوضى همانند آن نصيبت نخواهد شد. فرزند عزيز، آزادگى را از كف مده و بنده و برده دگران مباش كه خداوند تو را آزاد قرار داده است.[15]»
برخی اعتمادبهنفس را مترداف حرمت نفس دانستهاند. اعتمادبهنفس یعنی خود را باور داشتن و به نیروی خویشتن تکیه و اعتماد کردن و باور به توانایی خود در عمل داشتن.[16]
استاد شهید مرتضی مطهری میفرمایند:
«این مسئله بهاصطلاح امروز «اعتمادبهنفس» در مقابل اعتماد به انسانهاى دیگر، حرف درستى است، البته نه در مقابل اعتماد به خدا. اعتمادبهنفس سخن بسیار درستى است؛ یعنى اتّکال به انسان دیگر نداشتن، کار خود را تا جایى که ممکن است خود انجام دادن و از احدى تقاضا نکردن.[17]»
اعتمادبهنفس هم برای انسان لازم و ضروری است و اگر نباشد انسان احساس بیارزشی و پوچی میکند؛ زیرا اگر انسان توانمندیهای خود را باور نداشته باشد ازنظر روانی ضربه خورده و باعث ناتوانی در انجام کارها میشود. اعتمادبهنفس از منظر قرآن، به معنای پی بردن به کرامت و ارزش نفس است.
اسلام با تأکید بر حرمت خود و گرامی داشتن نفس بزرگترین درس خودباوری را برای انسان به ارمغان آورده است.
یکی دیگر از واژههایی که گاهی شبیه به حرمت خود به کار میرود بلندهمتی است. ارزش انسان به همت اوست. هرچه همت انسان والاتر باشد، ارزش او نیز افزونتر میشود؛ بنابراین، انسان نباید به کار اندک و کوچک قانع باشد، بلکه باید قدمهای بزرگ بردارد. انسان بلندهمت خود را به منافع پست دنیوی آلوده نمیسازد؛ زیرا تبعیت از هواهای نفسانی و رذایل اخلاقی با مقام رفیع انسان منافات دارد. انسان در سایه همت بلند بهمراتب عالی خواهد رسید. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در این خصوص میفرمایند:
«شرافت انسان به همت بالای او است.[18]»
«هیچچیز مانند همت بلند انسان را بزرگ نکرد؛ چنانکه چیزی مانند شهوترانی او را به زمین نزد.[19]»
امام محمدباقر علیهالسلام فرمودند: «هيچ شرفي همانند بزرگي همت و بلندهمتي نيست.[20]»
هر کس بخواهد در مسیر زندگی خود موفق شود باید آن فعالیتهایی را انتخاب نماید که با ویژگیهای شخصیتیاش منافات نداشته باشد و برای رسیدن به آن تمام سعی و تلاش خود را به کار گیرد. خداوند متعال بندگان را خطاب قرار داده:
«ای بندگان خدا! تقواپیشه کرده و برای رسیدن به خواستهها تلاش کنید و از کارهای ناروا بگریزید و قبل از آنکه ناگواریها به شما رویآورند و نابودکننده لذات [مرگ] فرارسد، به کار [های نیک] مبادرت ورزید.[21]»
افرادی که دارای همت پایین هستند مورد مذمت قرار میگیرند. امام علی علیهالسلام دراینارتباط میفرمایند:
«کسی که همتش پایین باشد ارزش او از بین خواهد رفت». انسان در سایه همت بالا میتواند بهمراتب عالی نائل گردد.[22]»
حضرت علی علیهالسلام در این مورد میفرمایند:
«هرگاه در پی چیزی هستى، بلندهمت باش و آنگاهکه چیره شدى، در پیروزى کریم باش.[23]»
پیامبر اکرم حضرت محمد صلیالله علیه وآله وسلم میفرمایند:
«خداوند متعال از کارهای بزرگ و امور عالی خوشنود میگردد و کارهای پست و بیارزش را ناپسند میداند.[24]»
«روزي حضرت رسول صلیالله در مسافرت به شخصي برخوردند و ميهمان او گرديدند. آن شخص پذيرایي شاياني از حضرت نمود. هنگام حركت آن جناب فرمود چنانچه خواستهاي از ما داشته باشي از خداوند درخواست میکنيم تو را به آرزويت نائل نمايد. عرض كرد از خداوند بخواهيد به من شتري بدهد كه اسباب و لوازم زندگیام را بر آن حمل نمايم و چند گوسفند كه از شير آنها استفاده كنم پیغمبر آنچه میخواست برايش تقاضا نمود، آنگاه رو به اصحاب كرده فرمود ایکاش همت اين مرد نيز مانند عجوزه بنیاسرائیل بلند بود از ما میخواست كه خير دنيا و آخرت را برايش بخواهيم.[25]»
بلندهمت بودن در هنگام دعا امری است که بهخوبی در دعاهای حضرات معصومین علیهمالسلام مشاهده میشود: در بعضی فقرات دعای کمیل از خداوند مسئلت میکنیم «خدایا مرا از برترین و بالاترین بندگانت قرار بده.[26]»
ائمه اطهار علیهمالسلام در مناجات شعبانیه از خدا چنین میخواستند:
«خدایا بریدن کامل از خلق و اتصال به خودت را به من عنایت کن.[27]»
«خدایا مرا به نور درخشان عزتت برسان تا عارف به ذاتت گردم و از غیر تو روگردان باشم.[28]»
4. ر.ک. محسن عباسی نژاد، از راهنمایی پژوهش در قرآن و علوم روز، مؤسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآن حوزه و دانشگاه، 1384، ص152 و 153.
5. مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَرْجُ خَيْرَه (عبدالواحد تمیمی آمدی، غرر الحكم، ص263).
[3]. ر.ک.عباسعلی هراتیان و محمدرضا احمدی، «معرفت رابطه حرمت خود بر همدلي نوجوانان»، سال پنجم، 1391، شماره1، ص133-164.
[4].ر.ک. مسعود آذربایجانی و دیگران، روان شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، ص119.
[5]. همان، ص124.
[6]. مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فلا تَأمَن شَرَّه (محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج72، ص293؛ حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص483).
[7]. النَفسُ الدینةِ لا تنفکُ عن الدنائات (عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم، ص232).
1. أُثَامِنُ بِالنَّفْسِ النَّفِیسَةِ رَبَّهَا فَلَیْسَ لَهَا فِی الْخَلْقِ کُلِّهِمْ ثَمَنٌ/ بِهَا یُشْتَرَی الْجَنَّاتُ إِنْ أَنَا بِعْتُهَا بِشَیْءٍ سِوَاهَا إِنَّ ذَلِکُمْ غَبَنٌ/ إِذَا ذَهَبَتْ نَفْسِی بِدُنْیَا أَصَبْتُهَا فَقَدْ ذَهَبَتْ نَفْسِی وَ قَدْ ذَهَبَ الثَّمَن (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص25).
2. همان.
[10]. ر.ک. مسعود آذربایجانی و دیگران، روان شناسی اجتماعی بانگرش به منابع اسلامی، ص124.
[11]. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسير نمونه، ج12، ص197.
2. إنّ الله تبارک و تعالی فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَلَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَه (محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج5، تهران، دارالطباعه سیدمرتضی، 1315ق، ص63).
[13]. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسير نمونه، ج2، ص357.
[14]. لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً… (بقره /273).
5. وَأَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَإِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ، فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً. وَلاَ تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَقَدْ جَعَلَكَ اللهُ حُرّاً (نهج البلاغه، نامه 31، ص533).
[16]. محمد معین، فرهنگ معین، تهران، معین، 1381، ص201.
[17]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج16، ص205 (علامه طباطبایی و جوادی آملی نیز اعتماد به نفس بدون تکیه به خدا را قبول ندارند)(عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ص369؛ سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ترجمه الميزان، ج4، ص596.
2. الشَّرَف بِالهِمَمِ العالیة (عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم، ص448).
3. مَا رَفَعَ ِامَرَء کَهِمّتِه و لَا وَضعه کَشَهوَتِه. همان.
4. لَا شَرَفَ كَبُعْدِ الْهِمَّةِ (محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج75، ص165)
5. اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ وَ جِدُّوا فی الطَّلَبِ وَ تِجاهِ الْهَرَبِ وَ بادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ وَ هادِمِ الَّذّاتِ.(حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص236؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج75، ص109).
1. مَن صَغُرت هِمتُه بَطَلَت قِیمَتُهُ (عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم، ص448).
2. کُن بَعیدَالهِمَمِ إذا طَلَبتَ، کَریمَ الظَّفَرِ إذا غَلَبتَ. همان ص448.
3. إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ مَعَالِيَ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا الْحَدِيثَ (محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۷۳؛ میرزاحسین نوری، مستدركالوسائل ج4، ص243؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج47، ص323).
[25]. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج8، ص155(ترجمه داستان به طور کامل در کتاب داستانها و پندهای مصطفی زمانی وجدانی نوشته شده است).
5. وَاجْعَلْني مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ، وَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ (عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص122).
6. الَهِی هَب لِی کَمَالَ الانقِطاعِ الیک (همان، ص298).
7. إلَهِی وألحَقنِی بِنُورِ عِزّکَ الأبهَج فَاکُونَ لَکَ عَارِفاً و عَن سِواکَ مُنحِرفاً (همان، ص298).
صفحات: 1· 2
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط روءيا دهقاني فيروزآبادي در 1396/12/22 ساعت 06:18:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |