داستانهای علما: شروع سرسختانه آقا جمال خوانساری به تحصیل علم
پنجشنبه 95/02/23
داستانهای علما: شروع سرسختانه آقا جمال خوانساری به تحصیل علم
سالی ملامحسن فیض در سفر زیارت بیت الله الحرام در شهر اصفهان بر آقا سیدحسین خوانساری وارد شد.
آقا جمال فرزند آقا حسین در مجلس بود. ملامحسن مسأله ای از آقا جمال سؤال کرد، آقا جمال نتوانست درست جواب بدهد.
ملامحسن دست بر دست زده و گفت:
صفحات: 1· 2
حضرت ابوالفضل علیه السلام
سه شنبه 95/02/21
زندگینامه حضرت ابوالفضل
عباس،فرزند علی و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد بود که نیاکانش همه از دلیر مردان عرب بوده و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بوده اند.
امام علی( ع ) ده سال پس از وفات حضرت فاطمه ، با امّ البنین ازدواج کرد. خواستگاری این ازدواج را برادرش عقیل انجام داد .
می گویند هنگام ورود امّ البنین به خانه علی (ع) امام حسن و حسین بیمار بودند و او از آنان پرستاری کرد تا خوب شدند.امّ البنین اجازه نمی داد که اورا فاطمه صدا کنندزیرا می ترسید یاد غم های فاطمه برای علی و فرزندانش زنده شود و باعث ناراحتی آنان شود .
ثمره ازدواج علی(ع) با فاطمه بنت حزام،چهار پسر به نام های عباس،عون ، جعفر و عثمان بود که بزرگترین آن ها عبّاس بود.فاطمه را به علت داشتن این چهارپسر،امّ البنین(مادر پسران) نامیده اند.امّ البنین آن چنان به امیرالمؤمنین وفادار بودکه پس از شهادت آن حضرت ، شوهر دیگری اختیارنکردبا آن که بیش از بیست سال پس از آن حضرت زنده بود .
وقتی عباس به دنیا آمد،امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند،نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد . امام گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد .روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید ؛ امام در جواب فرمود : این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد .
عباس در خانه علی و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (ع) رشد کرد واز این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت .
روزی حضرت علی (ع) ، عباس خرد سال را در کنار خود نشاند و به او گفت : بگو یک . عباس گفت : یک . امام فرمود : بگو دو . عباس از گفتن خودداری کرد. وقتی امام علت را جویا شدجواب داد : شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام ، دو بگویم .
ادامه »صفحات: 1· 2
مناجات شعبانیه
سه شنبه 95/02/21
یکی از بهترین دعاها مناجات شعبانیه است رابطه عاشق ومعشوق در این مناجات نمایان است.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائی اِذانادَیْتُکَ. وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَمُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ، راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی.
پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست، و دعایم را بشنو و وقتیصدایت کردم، صدایم را بشنو، و آن گاه که با تو نجوا نمودم، به من رو کن.پس همانا که من، از دیگران به سوی تو گریختم، و در پیشگاه تو قرار گرفتمدر حالی که درمانده تو هستم و به سوی تو در حال تضرّع و زاری هستم، و بهآنچه نزد تو از ثواب می باشد، امیدوار می باشم.
نکاتی از این فراز:
1. ذکر صلوات بر محمد و آل محمد پیش از دعا؛
2درخواست از خداوند برای شنیدن و توجه به دعا؛
3. گریز از غیر خدا و پناه به خدا؛
4. تضرّع، زاری و اظهار نیاز به پیشگاه پروردگار؛
5. امید به لطف الهی.
شیخ صدوق
چهارشنبه 95/02/15
ولادت شیخ صدوق به دعا و پیشبینی امام زمان (عج)
«شیخ صدوق» که نام کاملش محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى است در سال 305 (و به نقلی 306) هجرى قمرى، در خاندان علم و تقوى، در شهر قم دیده به جهان گشود.
شیخ طوسى جریان ولادت وى را چنین نقل کرده: على بن بابویه (پدر شیخ صدوق) با دختر عموى خود ازدواج کرده بود؛ ولى از او فرزندى به دنیا نیامد. او در نامهاى از حضور شیخ ابو القاسم، حسین بن روح تقاضا کرد تا از محضر حضرت بقیة الله عجل الله تعالى فرجه بخواهد براى او دعا کند تا خداوند اولاد صالح و فقیه به او عطا نماید.
پس از گذشت مدتى از ناحیه آن حضرت این گونه جواب رسید: «تو از این همسرت صاحب فرزند نخواهى شد؛ ولى به زودى کنیزى دیلمیه نصیب تو مىشود که از او داراى دو پسر فقیه خواهى شد.»
شیخ صدوق نیز، جریان ولادت خود را که با تقاضاى کتبى پدرش از محضر امام زمان عجل الله تعالى فرجه و دعاى آن حضرت بوده، در کتاب کمال الدین به صورت حدیث آورده و مىافزاید:
هرگاه ابو جعفر محمد بن على الاسود مرا مىدید که براى فرا گرفتن علم و دانش به محضر استاد مىروم به من مىفرمود: «این میل و اشتیاق به علم و دانش که در تو وجود دارد مایه شگفتى نیست؛ زیرا تو به دعاى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف متولد شدهاى»
ادامه »تاثیرهوش هیجانی در زندگی20(ادامه بحث)
دوشنبه 95/01/30
- داشتن آرزوی طولانی
افرادی که نمیتوانند خود را ارزیابی صحیح کنند و از قابلیت هوش هیجانی برخوردار نیستند، در زندگی اهداف بلندپروازانه دارند که نتیجه آن بروز رفتار جاهطلبی است و شاید هیچوقت به آن اهداف دست نیابند. این خصیصه سبب به وجود آمدن نقطهٔ ضعفی در انسان شده که در صورت غفلت ممکن است او را به ورطه هلاکت بیندازد.
خدای متعال میفرماید:
«جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پيروى نمىكنند باآنکه قطعاً از جانب پروردگارشان هدايت برايشان آمده است. آيا براي آدمي هر چه آرزو ميكند حاصل ميشود (نه هرگز). »
این آیه از آرزوهای طولانیِ بیفایدهای خبر میدهد که انسان را به هلاکت میرساند و انسان هم به آنها نخواهد رسید. چهبسا آرزوهایی هستند که انسان را به گناه و فسق و معصیت میکشاند و برای انسان هم فایده و سودی ندارد.
4-2-2-3- فخرفروشی
افراد در صورت فقدان هوش هیجانی بالا، عارضه فخرفروشی نصیبشان خواهد شد. کسانی که ارزیابی صحیح از خودشان ندارند. به خودآگاهی نرسیدهاند، دوست میدارند که تواناییهایی که دارند به رخ دیگران بکشند و از این طریق شهرت و افتخار برای خود کسب کنند. اینیکی از بزرگترین آفتهایی است که گریبان گیر برخی انسانها میشود. انسان بدون توجه به آثار سوء فردی و اجتماعی آن، جهت ارضاء حس کمالجویی، به فضیلتهایش فخرمی ورزد؛ لذا قرآن در آیات متعددی به شناساندن این آفت عظیم، آثار و ریشههای آن پرداخته و انسانها را از این صفت غیراخلاقی بر حذر داشته است:
«خويشتن را بىگناه مدانيد. اوست كه پرهيزگار را بهتر مىشناسد».
آیه شریفه مؤمنان را از تفاخر به اعمال و بیگناه دانستن خود، بر حذر داشته است. تفاخر براثر عواملی شکل میگیرد که به مهمترین آنها اشاره میشود:
الف- جهل و غفلت
قرآن کریم «جهل و غفلت» را یکی از مهمترین عوامل تفاخر به شمار آورده و با یادآوری چگونگی آفرینش انسان و ضعفهای او، راههای ریشهکن کردن این رذایل اخلاقی را بازگو کرده است:
«مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است! (خداوند) او را از چه چيز آفريده است؟! او را از نطفه¬ی ناچيزى آفريد، سپس اندازهگيرى كرد و موزون ساخت، سپس راه را براى او آسان كرد، بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود، سپس هرگاه بخواهد، او را زنده مىكند! »
ب- رفاهزدگی
بهرهمندی از مواهب الهی و غرق شدن در اسباب آسایش و رفاه، یکی دیگر از عوامل تفاخر و خودستایی از منظر قرآن است:
«و اگر بعد از شدّت و رنجی که به او رسیده، نعمتهایی به او بچشانیم، میگوید: «مشكلات از من برطرف شد و ديگر بازنخواهد گشت!» و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مىشود. »
ج - تحقیر دیگران و کسب افتخار برای خود
قرآن کریم یکی از عوامل مهم تفاخر را تحقیر نمودن افراد و کسب افتخار برای خود بیان کرده و این عمل رذیله را در فخرفروشی فرعون، پادشاه مصر در برابر حضرت موسی پیامبر اولوالعزم الهی به تصویر کشیده است:
«فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آيا حكومت مصر از آنمن نيست و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟ آيا نمىبينيد؟ مگر نه اين است كه من از اين مردى كه از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمىتواند فصيح سخن بگويد، برترم؟».